بررسی منابع انسانی در شرکت مرسده

تاریخچه:…

فصل اول:……….

فصل دوم:…………..

فصل سوم:…………

فصل چهارم:………….

منابع و ماخذ:

تعریف مدیریت:

مدیریت، فرآیند به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج مناسب و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزش مورد قبول، صورت میگیرد.

اهمیت مدیریت:

به نظریه هارولد کنتز، مدیریت را مهمترین زمینه فعالیت انسانی می داند و معتقد است که وظیفه اصلی مدیران در تمام سطوح و د رهمه واحدهای مختلف بازرگانی، صنعتی و اداری این است که محیطی را طراحی و نگهداری کنند تا در آن اعضا بتواند به صورت گروهی با یکدیگر کار کنند و به اهداف تعیین شده دست یابند.

نظریه های مکتب کلاسیک:

مکتب کلاسیک شامل سه نظریه ذیل است:

۱- نظریه مدیریت علمی

۲- نظریه فرآیندی مدیریت (اصول گرایان)

۳- نظریه بوروکراسی

نظریه های مدیریت علمی و فرآیند مدیریت به طور جداگانه ولی تقریباً در یک مقطع زمانی شکل گرفته اند. ماکس وبر نظریه بوروکراسی را ارائه کرد که تا بیش از نیم قرن، نقطه جدایی مطالعه ساختار سازمانی و کارکرد آن محسوب میشد.

۱- نظریه مدیریت علمی:

از اواخر قرن سیزدهم هجری شمسی مقارن با اواخر قرن نوزدهم میلادی، گروهی تلاش کردند اصول مدیریت را با به کارگیری روش های مهندسی در «طراحی شغل» علمی تر سازنده و در این جهت مطالعات اولیه روانشناسان صنعتی، که در رویه های آزمایشی انتخاب پرسنل را به کار می بردند بدانها کمک کرد.

این گروه تلاش خود را بر «طراحی اثر بخش کارکنان» متمرکز کردند.

اصول بنیادینی که تیلور در برخورد علمی با مدیریت نهفته می دید عبارتند از:

۱- جایگزینی اصول علمی به جای محاسبات سر انگشتی.

۲- کسب هماهنگی در فعالیت گروهی به جای تشتت در عمل.

۳- جلب همکاری افراد به جای آشفتگی حاصل از فرد گرایی

۴- کار و تلاش برای به حداکثر رساندن بازده.

۵- تلاش به منظور ارتقای سطح رشد تمام کارکنان برای ترقی روز افزون خود و سازمان شان.

ناگفته نماند که بعضی از فنونی که تیلور، همکاران و پیروانش برای به اجرا درآوردن فلسفه و اصول مدیریت علمی به کار برده اند جنبه مکانیکی معینی دارد.

۲- نظریه اصول گرایان (وظیفه گرایان):

در مجموع سال های جنگ جهانی اول (۱۲۹۶ هجری شمسی، مقارن با ۱۹۱۷ میلادی)، افرادی نظیر هنری فایول فرانسوی، تجربیات خود را در کار مدیریت به صورت وظایف مدیری منعکس ساختند. فایول، کل سازمان را پیکره واحدی می دید که فعالیت های آن به شش دسته تقسیم می شد:

فنی (تولیدی)، بازرگانی (خرید و فروش و مبادله)، مالی (تعیین منابع مالی و مصرف بهینه)، ایمنی (حفاظت از اموال و افراد)، حسابداری (تعیین وضع موجود مالی) و وظایف مدیری (برنامه ریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل)، را بیان می دارد.

فایول ضمن بیان این واقعیت که: « … در امور مدیریت هیچ چیز مطلق نیست»، روش ها و فنونی را که در تجربه بدان رسیده بود و آنها را در تقویت پیکره سازمان یا انجام وظایف مدیریت مفید می دانست.

۳- نظریه بوروکراسی:

در حالی که توجه عمده تیلور و فایول بر مسائل عملی مدیریت، برای کسب موثر اهداف متمرکز بود، توجه ماکس وبر (۱۸۶۴-۱۹۲۰) به این مساله اساسی تر معطوف بود که چگونه میتوان سازمان ها را ساختار مناسبی داد. گر چه وبر جامعه شناس آلمانی بیشتر آثار خود را در اواخر قرن نوزدهم میلادی منتشر کرده است، ولی تا سال ۱۹۲۰ که آثارش به زبان های دیگر ترجمه شد، نا شناخته ماند. آثار وبر که عمدتاً تجویزی است، تفاوت عمده ای با توصیه های عملگرای تیلور و فایول دارد. سهم عمده وبر در شکل گیری مدیریت، ارائه فهرست ویژگی های مدیریت بوروکراتیک است.

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0