تصوف و عرفان
مکتب تصوف و عرفان که زاییده حس دینی و حقیقت جویی و زیبایی پرستی و بالاخره عشق و عاطفه است از قدیم وجود داشته است. لغت تصوف از کلمه صوف به معنی پشم مشتق شده است. و تصوف از صوف پوشیدن یا پشمینه شدن است که اثر زهد و ترک است. زیرا صوفیان در آغاز به علت عدم دلبستگی به دنیا و بیارزش جلوه دادن عمل شاهان و قدرتمندان و خلفا، لباس پشمی از موی بز میپوشیدند و پیش از آنها نیز بین بعضی از پیامبران (یحیی و عیسی) و راهبان معمول بود. از حضرت علی(ع) نقل شده که : کلمه تصوف از صوف است که تصوف عبارت است از “ت” ترک و توبه و تقی (تقوی)، “ص” عبارت از صبر و صفا و صدق، “و” عبارت از ورد، وفا، ود، و “ف” عبارت از فقر، فکر و فنا است.
اما کلاً تصوف نام طریقه و مسلک زاهدان پشمینه پوش و عاشقان دلسوختهای است که به پرورش روان و استکمال روح میپرداختند و از دنیای پر زرق و برق دوری میجستند تا خود را به خدا رسانند و با او مرتبط و متصل شوند. پس تصوف استکمال نفس است از طریق پالایش روانی و والایش روحی تا حال مکاشفه روحانی حاصل آید.
این طریقه در تمام ادیان و ملل وجود داشته و جوهره بعثت انبیا است. در اسلام روش علی(ع) و سلمان و کمیل بدین گونه، پس از آن روش اویس قرنی، حسن بصری و اولاد علی(ع) و کلیه ائمه شیعه و تربیت شدگان آنها بود ولی رسمیت نداشت، اما در قرن دوم هجری آنهایی که از اسلام ظاهری و حکومتی بدون معنویت رویگردان شده بودند به خود آمده بنای طریقت الهی خویش را استوار ساختند و ریاضتهایی را تحمل کردند و مراحلی را پیمودند که بعدها مراحل سلوک نامیده شد. آنان که به مقصد رسیده بودند پیر یا مرشد نامیده شده و راهنمای دیگران میگردیدند. اما آنچه پس از آن همه شور و شوق و ریاضت به آن رسیدند معرفت خدا بود نه با لفظ بلکه با مکاشفه درونی و شهود عینی، لذا مقصد را عرفان نامیدند.
عرفان یعنی شناسایی حق و نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق است. راه و روشی که اهل الله برای شناسایی حق انتخاب کردهاند عرفان نامیده میشود . این راه غیر از راه علما و فلاسفه است که گرد استدلال میگردند. راه عرفان از طریق پاک کردن باطن و کشف و شهود است که برای غیر مجذوبان حق میسر نیست. معرفت خداشناسی از طریق خداشناسی است و نهایت آن خدا را همه چیز و همه جا دیدن و هستی را نمود و تجلی خدا دانستن است.
عارف کسی است که به چنین معرفتی میرسد، یعنی خود و هستی و خدا را میشناسد و همه چیز را جلوه خدا میداند. ابن سینا دانشمند بزرگ ایران میگوید: عارف کسی است که در عقل نظری به مرتبه کمال رسیده باشد و عارف پرهیزکار کسی است که در عقل عملی کامل است.
چه کمال عقل عملی برهنه شدن از علایق جسمانی و مادی و گرایش به عالم قدس و جهان مجرد از ماده و رسیدن به سعادت باقی است که عالیترین لذتهاست.
از جهان و جهانیان بینی با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
عرفا در زندگی دنیوی دارای مقامات و درجاتی هستند و از اسرار نهانی برخوردارند و ناآشنایان منکر آن هستند.
از جنید بغدادی عارف بزرگ پرسیدند عارف کیست؟ گفت: آن که از اندرون تو خبر دهد در حالی که تو خاموش باشی.
چگونه میتوان عارف شد؟
برای دست یافتن به حقیقت سه راه گفتهاند:
۱ ) راه علم
۲) راه عقل
۳) راه کشف و شهود و اشراق
دیدگاهی بنویسید