عشق در نگاه حافظ

2000 تومان – خرید
آن که با شعر فارسی و یا عرفان اسلامی آشناست، تضاد میان عشق و عقل را می‌شناسد؛ تحقیری را می شناسد که سرایندگان عشق ناسوتی و لاهوتی در اسلام با آن از عقل سخن می‌گویند. این سنتی است کهن کهدر آن تجربه آموزی و نظرپردازی به هم پیوند خورده اند. افلاطون در «فایدروس[۱] عشق را «جنونی الهی» می نامد، و سرودی که پولسِ رسول در نخستین نامه اش به قرنتیان در ستایش عشق می خواند، به تعبیری معنوی، جهتی مشابه را نشان می دهد.[۲]

در شعر عربی – تقریباً از همان آغاز – با مقوله جنون عشق روبروئیم. مجنون در سرتاسر شعر عاشقانه ی اسلامی به شخصیتی اسطوره ای و به یکی از رموز کلیدی تبدیل می گردد. عرفان اسلامی که قالب زبانی شعر غنایی را تقریباً به طور کامل از آن خود ساخته است، دیوانگی عشاق را نیز می شناسد. برای نمونه این بیت از مولانا جلال الدین که می فرماید:

دور بادا عاقلان از عاشقان / دور بادا بوی گلخن از صبا

مولانا در شعری دیگر دیوانگی را همچون راه رسیدن عاشقان به رستگاری چنین می ستاید:

چاره ای کو بهتر از دیوانگی؟! /  بُسکلدصد لنگر از دیوانگی

ای بسا کافر شده از عقل خویش / هیچ دیدی کافر از دیوانگی؟!

رنج فربه شد، برو دیوانه شو / رنج گردد لاغر از دیوانگی

در خراباتی که مجنونان روند / زور بِستان لاغر از دیوانگی

اه چه محرومند و چه بی بهره اند/ کیقباد و سنجر از دیوانگی

شاد و منصورند و بس با دولتند / فارِسانِ لشکر از دیوانگی

بر رَوی بر آسمان همچون مسیح / گر تو را باشد پَر از دیوانگی

شمس تبریزی! برای عشق تو / برگشادم صد در از دیوانگی

به این ترتیب، حافظ نیز با ابراز نظرهائی مشابه که درباره ی عشق و عقل دارد، متکی به سنتی کهن با شاخه هایی گوناگون است. منظور از توضیحاتی نیز که در پی می آید، روشنتر نمودن نظرگاه حافظ است در این زمینه. در این گفتار، ما با اشارات تلویحی گوناگونی که با این مضمون مرکزی شعر حافظ ملازمت دارد، آشنا خواهیم شد تا احتمالاً در آخر کار به رهنمودهایی برای تفسیر غزلیات او دست یابیم.

اینکه عشق موضوع اصلی شعر حافظ است، قاعدتاً شناخته شده است. او بارها گفته است که سرشت و سرنوشت یک عاشق را دارد. حافظ در ابیاتی بیشمار، عشق را در کنار «رندی» می نهد؛ شیوه ای دیگر از زندگی که مُعرف شاعران فارسی زبان است. این بیت به بهترین وجه معنای رندی را نشان می دهد:

کجا یابم وصال چون تو شاهی / منِ بدنام رند لاابالی

باری، رند کسی است که از نام و ننگ در جامعه نمی پرسد و بر خلاف هنجارهای اجتماعی زندگی می کند، و نهایتاً با در پیش گرفتن این شیوه از زندگی، در خلاف عقل متعارف عمل می کند. بنابراین، آنجا که حافظ در اشعارش عشق و رندی را به هم پیوند می زند، تقابلِ عقل و عشق را نیز در نظر دارد.

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0