قافیه

1000 تومان – خرید
مقدمه:

قافیه، مشتق از قفو، به معنای پس گردنو از پی‌رونده است ، در فارسی آن را پساوند گویندو اصطلاحی است در نظم و شعر.

تعریف قافیه                

قافیه، قسمت تکرار شونده از کلمه‌هایی است که در نظم و شعر تکرار می‌شود، به شرط آن که قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهٔ قافیه باشد و به آن الحاق نشده باشد. ضمنا اگر کل کلمه و نه جزئی از آن تکرار شود به آن ردیف می‌گویند. آخرین حرف اصلی قافیه را « رَوی » می گویند. به عنوان مثال در کلمات جام، وام، دام، نام و آرام، حرف « م » روی است.

فرهنگ معین در مادهٔ قافیه نوشته است:

«ای نرگس پرخمار تو مست [/] دل‌ها ز غم تو رفت از دست.» قافیهٔ آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکن آن بود. پس قافیهٔ این شعر دو حرف و حرکتی بیش نباشد و آن سین و تاء است و حرکت ماقبل آن، اما اگر حرف آخرین از کلمهٔ قافیه از نفس کلمهٔ قافیه نباشد بلکه به علتی بدان ملحق شده باشد چنان‌که: «برخی چشم مستشان [/] وان زلف همچون شستشان.» که کلمهٔ اصلی در آخر این شعر «مست» و «شست» است و«شان» از بهر اضافت جماعت بدان ملحق شده است. قافیهٔ آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکن حروف نفس کلمه باشد.»[۴]

واژه های قافیه:

واژه هایی است که حروف قافیه در آخر آنها مشترک باشد.

حروف قافیه:

حرف یا حروف مشترک که در آخر واژه های قافیه می آید. مثال:

به نام خداوند جان و آفرین حکیم سخن در زبان آفرین

آفرین ردیف است و جان، زبان واژه های قافیه و ان حروف قافیه است.

قواعد قافیه (الف)

قافیه شعر فارسی تابع دو قاعده است:

۱٫ هر یک از مصوت های ا، و به تنهایی اساس قافیه قرار می گیرند. مثلاً:

ای چشم تو دل فریب و جادو در چشم تو خیره چشم آهو

مصوت (و) حرف قافیه است.

۲٫ هر مصوت با یک یا دو صامت بعدش قافیه قرار می گیرد: مصوت + صامت (+ صامت).

مثلاً: کسی دانه نیک مردی نکاشت کزو خرمن کام دل برنداشت

اشت (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است.

قافیه در نظم

در نظم کلمهٔ قافیه در انتهای بیت‌ها می‌آید یا مصراع مطلع غزل و البته چنانچه شعر دارای ردیف باشد کلمهٔ قافیه قبل از ردیف قرار می‌گیرد.

انواع قافیه

«انواع قافیه به اعتبار تقطیع پنج است به اجماع اهل عرب و فارس : مترادف ‚ متدارک ‚متکاوس ‚ متواتر‚ و متراکب . و بعضی این الفاظ را القاب قوافی گویند. و بعضی حدود قافیه گویند.»[۵]

  • مترادف: ترادف در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن قافیه‌ای است که دو حرف ساکن پیاپی باشد مانند یار
  • متدارک: تدارک در لغت به معنی دریافتن است و آن قافیه‌ای است که دو حرف متحرک باشد یک حرف ساکن مانند خرد
  • متکاوس: در لغت به معنی انبوهی است ودر اصطلاح قافیه‌ای است که چهار حرف متحرک باشد و یک حرف آخر ساکن مانند بزنمش
  • متواتر: تواتر در لغت به معنی پیاپی شدن است و ان متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد، مانند درکش
  • متراکب: متراکب در لغت به معنی برهم نشستن است و ان قافیه‌ای است با سه حرف متحرک و ساکتی در آخر مانند فکند[۶]
اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0