ققنوس

1000 تومان – خرید
یا حق

نویسنده ، محمد پناهی ، کمال لیامی

ققنوس

مسابقات اتومبیلرانی است . رقابت سنگین و فشرده است . عده ای دختر و پسر جوان یکی از رانندگان رالی را که پیشتاز است به شدت تشویق می کنند . پیام هم با شیطنت های مخصوص به خود راه را به رقیب سر سختش می بندد و او را در آخرین دور از پیست خارج می کند . ناصر ، پدر پیام که طراح موتورهای مسابقه ای است و مربی اوست با اضطراب زیادی مسابقه را دنبال می کند .

در میان جمعیت ، زنی میانسال نیز ، با دوربین لحظه به لحظه پیام را تحت نظر دارد . بالاخره پیام اول می شود . کاپ و مدال طلای مسابقات را از آن خود می کند . طرفدارانش که همگی از همکلاسی ها و هم دانشکده ای های او هستند ، محل اهداء جوایز را از شور و هیاهو پر می کنند . زن مرموز هم که آسا نام دارد ، خوشحال از پیروزی پیام ، بدون جلب توجه ، محل مسابقه را ترک می کند .

پیام با پدرش ناصر و نامزدش نغمه که جزو هم دانشکده ای هایش است عکس یادگاری می گیرد .

شب هنگام است . در یک پانسیون دانشجویی ، در نهایت احتیاط محفلی برپاست . کامبیز ، سر گروه یک شبکه غیر قانونی ( همانند گلدکوئیست ) در حال جذب زیرشاخه های فعال است .

او سکه های طلایی با نقش پرنده ققنوس را به سایر نفرات که تقریبا همگی دانشجو هستند نشان می دهد پززنته او با عکس ها تصاویر و توصیفاتش از در امد غیر قابل تصویر بازاریابی شبکه ای و از روش های کلکسیونی آنچه فروخته می شود ، همه را جذب خود کرده است .

کامبیز با مهارت تمام ، به سئوالات آنها پاسخ می دهد . پیام هم که جز و جمع است تقریبا قانع شده است که جزو زیر شاخه های کامبیز باشد . او رویای شرکت در مسابقات رالی بین المللی و قهرمانی جهان را دارد . فکر می کند که این مسیر می تواند منابع مالی اولیه او برای سفر و تدارک ماشین را فراهم آورد .

در پایان جلسه ، پیام خود را به نغمه می رساند . نغمه که از دیر کردن پیام شاکی است به خاطر ذوق و شوق او کوتاه می آید . خانواده نغمه که به شدت دیسیپلین دار هستند از دیر آمدن پیام می رنجند .

انها از طبقه سرمایه دار و روشنفکر جامعه اند و دل خوشی از انتخاب دخترشان ندارند .

آنها برای نغمه که از شاگردان ممتاز حقوق دانشگاه تهران است ، نقشه های بسیاری داشتند که همه را نقش بر اب می بینند . پیام با هیجان تمام سعی می کند به طور نامحسوس نظر انها را راجع به فعالیت در بازاریابی شبکه ای و هرمی بداند و اگر توانست در اینده انها را زیر شاخه خود سازد .

از سویی ناصر ، پدر پیام نیز بدنبال اسپانسر برای موتور تازه طراحی کرده اش می باشد . او پس از جدایی از همسرش تمام تنهایی خود را با پیام و در پیست رالی گذرانده است .

پیام طی رفت و امدهای خود به دانشگاه ، پیست ، محافل دوستانه اش و گردش با نغمه ، متوجه تعقیب های آسا می شود . او تصمیم می گیرد سر از کار این زن ناشناس در بیاورد .

با شگردهایی بالاخره موفق می شود رد گم کند و خود به تعقیب آن زن بپردازد .

در نهایت متوجه شرکت محل کار زن و موقعیت او که مدیر عامل این شرکت بزرگ است می شود . همزمان با اصرارهای نغمه برای سر کار رفتن پیام و اقدامش برای عروسی ، پیام جذب بازاریابی شبکه ای می شود از سویی نیز ماجرای این زن ناشناس او را به خود مشغول می سازد .

پیام کارهایی را که نغمه یا خانواده او ، به صورت پاره وقت برایش یافته اند نمی پذیرد سعی می کند رویای خود برای اول شدت در مسابقات رالی ایران ، سپس دوبی ، اروپا و جهان را پیش بگیرد .

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0